آسمان آبی

فریاد من از غم عشق نیست...

 

ناله ی پرنده ی شب

درد در وجود فضا رخنه میکند

چوب خشکیده زیر پای رهگذری آهسته میشکند

پرشکسته ستاره ای زیر آوار شب

سرود جاودانگی بر درد میخواند

غریبه ای نشسته بر کنج خلوت

صورت مرگ از دردش می آید به درد

خدا را مقصر این بیچارگی میداند

خلوتی پر زدرد

مرگ نشسته بر کنار غریبه

گریه کنان خدا را میخواند....

نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:خلوت مرگ,شکسته عشقی,شعر نو,سرودجاودانگی,غریبه,,ساعت 12:28 توسط محسن| |


Power By: LoxBlog.Com